اهل تاریخ مسائل گوناگونی را در زمره اسباب شکست دکتر مصدق و نهضت ملی شدن صنعت نفت به شمار آوردهاند. اما از نگاه ما نفوذ جریانهای وابسته به سیاست بیگانه در کنار برخی اشتباهات فاحش دکتر مصدق به عنوان رهبر جبهه ملی روند سقوط دولت وی را تسریع نمود. در نگاه اول برخورد بسیار بد و در حقیقت بیتفاوتی دکتر مصدق نسبت به درخواست آیت العظمی بروجردی(ره) مبنی بر لزوم غیر قانونی اعلام کردن تشکیلات بهائیت توسط دولت ملی مصدق و این پاسخ استهزاء وی به حجت الاسلام نصرالله فلسفی که:«بهائیان برای دین خود تلاش میکنند شما هم برای تبلیغ دین خود تلاش کنید» شاید کمی عجیب به نظر برسد اما بر اساس شواهد و قرائن تاریخی مؤید ارتباط مؤثر و دامنهدار دکتر محمد مصدق به عنوان نخست وزیر ایران و شخص اول جبهه ملی ایران با شخصیتهای برجسته بهائی در خارج از کشور است. نام افرادی همچون دکتر هوشمند فتح اعظم عضو با نفوذ محفل ملی بهائیان آمریکا و فضلی ایمانی عضو محفل ملی بهائیان در فهرست ملاقات کنندگان با دکتر مصدق در هلند و ایالات متحده آمریکا به چشم میخورد. در این دیدارها مسائلی چون لزوم آزادی بهائیان در ایران مورد بررسی قرار میگرفت و در عوض بهائیان نیز تأیید و حمایت تلویحی خود را در ازای ملاقات بامصدق تقدیم سران جبهه ملی مینمودند. بهرام چوبینه در جزوه دکتر محمد مصدق و بهائیان مدعی است که نخست وزیر ایران نتوانسته به قول خود عمل کند و محیط آرامی در ایران برای بهائیان فراهم سازد. رازی که این دیدارها آن را برملا میسازند این است که:
اولاً جبهه ملی از ابتدا ذاتاً و ماهیتاً جریانی کاملاً سکولار و بیگانه با ورود مذهب به سیاست بوده و اگر در برخی مواقع و بزنگاههای تاریخی ژست حمایت از مذهب را میگیرد صرفاً به دلیل مصلحت سیاسی خود بوده و نمیتوان آن را نشانه ای از بنیادها و غیرت دینی این جریان سیاسی دانست. چرا که اگر غیر از این بود و رهبران جبهه ملی به حقیقت دین و مذهب ملت ایران وفادار بودند هرگز به وسیله ملاقات با رهبران یک تشکیلات سیاسی فرقه گونه که خود را در تمام ابعاد در خدمت اهداف استعمار قرار داده است خویشتن خویش را در معرض طعن و لعن قاطبه ملت مسلمان ایران قرار نمیدادند.
جبهه ملی با این عمل رویکردی دوگانه نسبت به بهائیت از خود نشان داد که نشان از وجود نوع خاصی از نفاق سیاسی در درون این تشکیلات داشت. همین کج دار و مریز رفتار کردن با امور و اعمال غیر مذهبی دست آخر موجب افت محبوبیت مصدق و حزب او در میان قشر پر جمعیت مسلمان و در نهایت عدم حمایت جدی روحانیت از دولت مصدق و به ثمر رسیدن میوه ی شوم کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ش شد.
به دلیل ماهیت تشکیلاتی و هدفدار اقدامات بهائیان باز گذاشتن درهای راهرو قدرت به روی این جریان سیاسی منحرف توسط دکتر مصدق منجر به این شد که بهائیان در طول حیات سیاسی-اجتماعی خویش در عصر ملی شدن صنعت نفت یکی از پایه های کودتای انگلیسی- آمریکایی ۲۸ مرداد موسوم به طرح آژاکس را تشکیل دهند. حضور چهرههای نظامی بهائی همچون تیمسار ریاحی و تیمسار عطاء الله کیانی در شهربانی و ارتش دوران زمامداری مصدق و کارشکنی آنها به نفع کودتاچیان نمود بارز نتیجه فاجعهبار این اعتماد بی سابقه و اعمال سیاست درهای باز در قبال تشکیلات جهنمی و جاسوس بهائیت است.
در حقیقت دولت مصدق با پیروی از یک خط مشی نا مشخص و البته به دور از صداقت در خصوص ارتباط با ساختار تشکیلاتی بهائیت، با مردمی که خونهای بی شماری را نثار برپایی آن و پیروزی نهضت ملی شدن صنعت نفت کردند رسم بیوفایی پیشه نمود و خود به دست خویشتن موجبات سقوط جنبش ملی شدن صنعت نفت را فراهم کرد.
نظر شما